تو می دونی که بی تقصیره قلبم
اگه آروم و آهسته شکستی
به من که عمری در بندِ تو بودم
تو صاف و صادقانه دل نبستی
چقد ساده از احساسم گذشتی
منی که عمری مجنونِ تو بودم
منی که عمری از داغِ نگاهت
غزل های قشنگی می سرودم
تو می دونی که بی تقصیره این دل
خودت گفتی بیا از هم جدا شیم
تو بی رحمانه تو نامه نوشتی
بیا از بندِ همدیگه رها شیم
غرورت کُشت احساسِ دلم رو
الان حسّم به احساسِ تو سرده
نمی دونم چرا از من گذشتی
نمی دونم دلم با تو چی کرده
از اون عشقِ پر از خواهش و تردید
نصیبِ من فقط تلخیِ غم بود
نمی دونستم اون احساسِ پاکم
برای قلبِ سنگیت خیلی کم بود
نظرات شما عزیزان:
مریم حامی دوست 
ساعت20:27---29 ارديبهشت 1392
عادل 
ساعت17:45---25 ارديبهشت 1392
پاسخ:سپااااااااااااااااااس
ندا نامدار 
ساعت20:06---23 ارديبهشت 1392
درود مالك جان
صفحۀ وبلاگتون خيلي روياييه، به حس ترانههاتون مياد
خوحشالم سعادت خوندن ترانههاي بااحساس و نابتون رو هم تو انجمن و هم در اين فضاي دلنشين دارم
قلمتون جاويد
پاسخ:واااااااااااای ندای عزیز..چقد خوشحالم کردی..ممنونم از حضورت
سپاس ندا جان